سیزده بدر با ستیا جونم
سلام دخمل نازم
روز سیزدهم فروردین من و تو وبابامحمود جون به همراه خانواده پدری من وخانواده پدری بابایی به روستای توریستی کانرود در پنج کیلومتری شهرمون آستارا رفتیم
این عکسارو من از تو وبابایی تو مسیر راه دربند به کانرود گرفتم
منظره پشت هتل بین المللی اسپیناس
و اینم عکس ویلای عمو مسعود که به تازگی درست کردن وما کل روز سیزدهم رو اونجابودیم
اینجاهم تو بغل منی عزیزم
دخملی عزیزم بعداز صرف ناهار تو رو به دو تا مامان جونا سپردیم ومن وبابایی به همراه پدربزرگ ها وعموها ودایی جون وخانمهاشون به طرف کوه رفتیم
بعد یک ساعت مامانی ام با موبایلم تماس گرفت وگفت که تو خیلی بی تابی میکنی ومنم با عجله خودم رو رسوندم به ویلا وتو رو بغلت کردم ،همین که اومدی تو بغلم آروم شدی و به خواب رفتی
وقتی بیدار شدی هوا تاریک شده بود
ومن همون موقع متوجه شدم که اولین دندون دخمل گلم نمایان شده
دختر نازنینم روییدن اولین مروارید سفیدت مبارکت باشه
اینم عکس عمه جون مطهره
بعد برگشتن یه آبتنی حسابی کردی و بعدش لالا
این بود خاطره اولین سیزده بدر دختر نازم