روزهای مرداد و یازده ماهه شدن نفسی
سلام فرشته دوست داشتنی من هستی من نفس من باورم نمیشه یازده ماهه شدی چه زود گذشت! خدایا.... چرا روزها اینقدر زود میان ومیرن... کاش میشد زمان رو متوقف کنم و تو همیشه واسم یه نی نی بمونی،عکسهای نی نی گولوییت رو که میبینم دلم میره واسه اون روزا... حتما چند سال دیگه هم دلم تنگ میشه واسه این روزا کاش میشد همیشه در زمان حال بمونیم ... آخه الان دارم باهات پرمیکشم به کودکی هام،لحظه به لحظه باهات بچگی میکنم و تو معصومیت نگاهت غرق میشم،با خنده هات میخندم و با گریه هات گریون میشم دل میدم به دل تو تا هر روز عاشقتر از روز قبلم کنی تا با وجود گرمت توی قلب و روحم غوغا به پا کنی،و تو چه زیبا ...
نویسنده :
مامان زهرا
17:04
اندر احوالات ده ماهگی نفسی
خدایا حافظ گلم باش
سلام گل ناز مامان امروز اومدم تا کمی از روزهایی که همینجوری داره تند وتند میره واست بگم واسه خاطر این میگم تند وتند که اصلا گذر زمان رو احساس نمیکنم تا چشم رو هم میذارم یه روز جدید می آد و یک دل مشغولی جدید البته چی بگم از دل مشغولیهام که همش به تو اختصاص داره همه لحظه هام رو واسه خودت کردی و اصلا وقت نمیکنم به کارای مورد علاقه ام برسم ولی این دل مشغولی شیرینترین دل مشغولی دنیاست چی بهتر از اینکه همه ی تلاشم خوشحال کردن تو و عشقمه و البته واسه من که یه مامانیه تقریبا تنبل هست...
نویسنده :
مامان زهرا
21:44
دهمین ماهگرد نفسی
روزهای خردادی و شیطونی های نفس ما
تعطیلات این روزها
سلام دختر ناز مامان تعطیلات این ماه رو در خارج از شهر گذروندیم روز اول به ویلای عمو مسعود رفتیم دختر شاد وشنگول من در کنار خانواده بابایی کلاه عمو جون روی سر ستیا مطهره جون داخل حوض بازی می کرد وتو محو تماشای بازی عمه کوشولو اومد نزدیکت تا بغلت کنه عزیزم کمی بزرگتر شدی توروهم میذارم داخل حوض تا بازی کنی و شیطونی های بابایی وعمه جون از دیدن بازی بابایی بامطهره ذوق کرده بودی وهمش می خندیدی وغروب با بابایی به گردش رفتیم ج...
نویسنده :
مامان زهرا
10:50