می نویسم برای نفسم
سلام فرشته ناز مامان
گلم امشب وارد ماه چهارم از زندگی قشنگت می شی،توی ماهی که گذشت کلی شیطون شدی و واسه من وبابایی دلبری کردی
هر روز به خاطر داشتن تو نازنینمون خدای مهربون روشکر می کنیم
فرشته کوچولوی من الان که دارم این مطالب رو واسه تو نازنینم می نویسم تو توی خواب نازی ومن دلم نمی آد از کنارت جدا بشم،کلی واسه فردا دلشوره دارم،آخه فردا قراره واسه واکسن چهار ماهگی بببریمت
الهی مامانی فدای توبشه،دختر نازم قوی باش آخه مامانی طاقت دیدن اشکای تورو نداره
از استرس خوابم نمی بره،کوچولوی من خیلی دوستت دارم
بگذریم......
ستیاجونم، نفس مامان دیگه واسه خودت خانمی شدی
یه مدتی هست که دیگه شبا تنهایی تو اتاق خودت می خوابی و من فقط یکی دو باری میام وبهت سر میزنم،دلم نمی اومد اتاقت رو جداکنم ولی باید یه روزی این کارو می کردم،شبای اول که تنهات می ذاشتم وقتی واسه شیردادن می اومدم کنارت با دستای کوچولوت دستای منو محکم می گرفتی
کلی نازت می کردم آروم می شدی و لالا می کردیعزیزم خیلی خوب بااین مساله کنار اومدی
حالا دیگه به تنهایی خوابیدن عادت کردیدختر شجاع من
خدایا فرشته من چقدر ناز لالایی کرده
این دوتا عکس رو الان ازت گرفتم
نازدونه من رویاهای شیرین ببینی
یه وقت نترسی ها مامانی همیشه کنارته وحواسش به توهست
دوستت دارم عروسکم